طفره رفتن کوتاهی کردن، تاخیر، تعلل کردن در کاری، سر دواندن ادامه... کوتاهی کردن، تاخیر، تعلل کردن در کاری، سر دواندن تصویر طفره رفتن فرهنگ فارسی عمید
طفره رفتن ویلان رفتن پاسخ روشن ندادن طفره زدن: در جواب طفره می رفت ادامه... ویلان رفتن پاسخ روشن ندادن طفره زدن: در جواب طفره می رفت تصویر طفره رفتن فرهنگ لغت هوشیار
طفره رفتن طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال کاری کردن، در رفتن، سستی کردنمتضاد: اقدام کردن، عمل کردن، دست یازیدن ادامه... طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال کاری کردن، در رفتن، سستی کردنمتضاد: اقدام کردن، عمل کردن، دست یازیدن فرهنگ واژه مترادف متضاد